آبروی زمان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

تا وصال او

10 مرداد 1394 توسط مخدومي مقدم

 

 

این جمعه هم گذشت و نیامدی یا        رب! زمان کوتاه کن تا وصال او
هر لحظـه منتظر صوت دعـای تـو   یا رب! مرا بـبـر بـه خـلـوتـگـاه او
قـلبم گرفته رنـگ غـفـلت و گناه      یا رب! جـلایـش بـده بـا نـگــاه او
روحـم اسیر تنهایی و غـم است      یا رب! مـرا بــرســان تـا کـنـار او
دیگر از فراقت تـواتم بریـده است     یا رب! آرام کن مـرا بـا وصــال او

 

 

 نظر دهید »

انتظار سبز

10 مرداد 1394 توسط مخدومي مقدم

در انتظار سبزترین نگاههای بارانی تو هستیم
می شود در نگاه انتها ، نگاهی بر ابتدا داشت
می شود صبح و سلام عشق را
با طلوع یاد تو آغاز کرد
فسبح باسم ربک العظیم
دستی بر دعا
و نگاهی به انتهای راه
با تو سامی دوباره سبز
به انتظار لحظه سبز ظهورت

 نظر دهید »

مهدی باوری

10 مرداد 1394 توسط مخدومي مقدم

اگر اراده بیدار است , نمی از دریا کافیست.
آری ، می شود مسیر را برگشت و به مهدی باوری رسید؛
باور کنیم که زندگی حقیقت است و رفتن حتمی
و واقعیت ها با شوخی سازگار نیستند
و باید برای نتیجه مطلوب, فراوان تلاش کرد
و بپذیریم که انتظار با آفت مسیری بی مقصد است.
باید با تمام انرژی تلاش کرد, و بین هفت میلیارد و اندی جمعیت دنیا که جز حدود سیصد میلیون شیعه بیش نیست؛
آقا را بین دشمنان تنها نگذاریم
همین شیعیان اندک هم اگر زندگیشان غفلت باشد
وای بر این غریبی! وای بر این غریبی! وای بر این غریبی!
آقایی مهربان و دلسوز و خیرخواه با این همه دشمن چه کند؟
آری مهدی ما آن غریب دور افتاده و تنهای یگانه است و دریای احساس و محبت.
در این دنیای مواج و طوفانی
و اینهمه فضای الوانی
و روح ضعیف و ظلمانی ما ،
می طلبد که خودِ طبیب را با التجا و التماس به یاری طلبیم که:
ای مهدی فاطمه ,
عزیز زهرا ,
آقا جان!
دستمان را بگیر و برای توفیق نوکریت تربیتمان کن که ما خود ناتوانیم.
الهی! غرور منفی را در ما بشکن
و ما را به اوج بندگی نایل کن
و ما را به مسیر انتظار برگردان
انتظار سبزی که به قله مطهّر و معطّر و منوّر ظهور منتهی شود.
و اقبل الینا بوجهک الکریم واقبل تقربنا الیک وانظر الینا نظرة رحیمة

 نظر دهید »

درد دلی با امام زمان عج

10 مرداد 1394 توسط مخدومي مقدم


السلام علیک یا ابا صالح المهدی! یا مولانا یا صاحب الزمان! ادرکنی
مهدی جان. . . ! آقا. . . ! امام زمان!
ای آیینه ی تمام نمای صفات الهی . . . !
ای که تو بر حالات ما آگاهی . . . !
ای رحمة للعالمین . . . !
ای منجی اهل زمین . . . !
ای جاء الحق و زهق الباطل . . . !
بیا و جهان را با نور خود منوّر ساز!
بیا و قلب مجروح ما را مرهم باش!
بیا و دل بیمار و تاریک ما را از این ظلمت و خستگی روحی و شکسته دلی نجات بخش!
بیا و انتظار چشم انتظاران را سامان بخش!
بیا که آرزوی ما تنها تویی ؛ مهدی جان!
کسی که تو را دارد دیگر چه می خواهد و آنکه از فیض تو محروم است ، چه چیزی دارد؟ و البته هر چه هم بخواهد بجایی نمی رسد.
آقا جان! دل را که نمی توان در قالب لغت روی صفحه پهن کرد ؛ چرا که همین کلام ، مانع بیان حقایق درون است.
با دل تو را می خوانم.
در خلوت صدایت می زنم
گر چه نمی فهمم ، ولی دلم به آن خوش است که تو می شنوی و پاسخم را می دهی ؛ ولی روح آلوره ی من قادر به شنیدن صدای دلنشینت نیست.
مهدی جان !هر چند دل مجروح من بهانه جمکران می گیرد و از اینکه گروهی هر هفته به جمع عاشقانت می پیوندند و گروهی آرزوی جمکران - تا آن زمان که تو اجازه ندهی - در دلشان رسوب می کند ، غبطه می خورم ؛ ولی آرزوی من این است که در درونم ، حال و هوای تو را تاشته باشم و محبتم به تو هر لحظه افزون شود و آن چنان که لایق توست به تو محبت ورزم ؛ نه آن چنان که در خور ظرفیت نالایق من است.
از تو می خواهم قلبم را منوّر سازی که فقط حق و مع الحق و صراط مستقیم را ببینم و لحظه ای و کمتر از آن لغزش نکنم.
ما را هدایت کن و در این هدایت دستمان را بگیر که ما خود ناتوانیم و به نیروی مافوق خود نیازمندیم.

 نظر دهید »

مهمان رمضان

16 تیر 1394 توسط مخدومي مقدم


علی درد آشنای این جهان بود . . . . . . . . . . . علی هم ، رهگشای دیگران بود
عدالت با علی معنا گرفته . . . . . . . . . . . که حق از آستین او عیان بود
علی ظرف مگان را بسته می دید . . . . . . . . . . . وجود او ز جنس لا مکان بود
علی مرز شجاعت را شکسته . . . . . . . . . . . علی در بندگی هم بیکران بود
علی در سجده گاهش آسمان هم . . . . . . . . . . برش خم گشته مانند کمان بود
چه گویم من ز مردان خدایی . . . . . . . . . . . علی اعلی ترین مرد جهان بود
علی قاری قرآن در سحرگاه . . . . . . . . . . . که قرآن هم علی را میزبان بود
علی خود ناطق حق بود و قرآن . . . . . . . . . . . به ره گم کردگان هم رهنمان بود
زمین فخرش قدمگاه علی بود . . . . . . . . . . . زمان را روزگاری میهمان بود
چه شبهایی نخفت و اشک میریخت . . . . . . . . . . کلامش در دل شبها نهان بود
کسی ناکوفت درب منزلش را . . . . . . . . . . . خودش در خدمت مستضعفان بود
یتیمان ! با علی مانوس باشید . . . . . . . . . . . که احسان علی فوق زمان بود
علی بارش به دوش آرام می رفت . . . . . . . . . . که دیشب هم کنار آن جوان بود
ببر دست گدایی سوی مولا . . . . . . . . . . . که او با هر ضعیفی مهربان بود
تو می دانی؟ علی مرزی ندارد . . . . . . . . . . . زبان از وصف نامش ناتوان بود
زمین عمری به پایش بوسه می زد . . . . . . . . . . . و اینک میهمان قدسیان بود
و خیر الف شه است لیله ی او . . . . . . . . . . . که قتل نور و عترت توامان بود

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • ...
  • 10
  • ...
  • 11
  • 12
  • 13
  • ...
  • 21
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

آبروی زمان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • نماز

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس